قرار نبود تو این وبلاگ شعری از کس دیگه ای غیر از خودم بگذارم اما یکی از دوستانم به طرز غیر منتظره ای سورپریزم کرد و بهم sms داد که ایمیلم رو چک کنم رفتم ایمیلم رو چک کردم و دیدم برای من شعری سروده ازش خواستم که اجازه بده این شعر رو تو وبلاگم بگذارم و او هم با مهربانی این اجازه رو به من داد همینجا فرصت رو غنیمت میشمرم و دوباره از این دوست خوبم که مثل لطافت درونیش گل تخلص می کنه تشکر کنم و اون شعر رو در معرض نمایش بگذارم:


گسترانده دشمن ایران زمین دام و فریب

می فریبد همچنان ابلیس آدم را به سیب


دشمنی    دیرینه    دارد   با   نژاد   آریا

در سرش می پروراند نقشه های بس عجیب


مادر میهن اگر چه هست در ظاهر خموش

زخمها  دارد  به  تن  زین  آشنایان  غریب


زین میان یک دختر شاعر که ایران نام اوست

می سراید شعرهایی  پر  فراز  و  پر  نشیب


بی محابا  می کند  افشای   مکر  دشمنان

نیست هرگز پیشه اش با ظالمان صبر و شکیب


شعرهای   دلفریبش   از  دل  و  جان خاسته

تا  زند  بر  جان  هر  آزاده ی  عاشق  نهیب


شعر  او  تسکین گر   آلام  هر ایرانی است

نام  او  چون   میهنش  پاینده "ایران طبیب"


گلدیس آذرنوش