آزادی
ای سرو سرفراز من اینک جوانه ای
جان مایه ی صبوری هر آشیانه ای
طوفان شوق در دل من می زند نهیب
با کمترین نوایی و کمتر بهانه ای
دل داده ام به ساحت بی انتهای تو
در ظلمت و سکوت شب بی ترانه ای
هان ای همای فتح که گم کرده ای مرا
در پیچ و تاب دامن پر دام و دانه ای
خورشید من ز سنگر ظلمت برون بیا
گفتی دلیل می شوم اینک نشانه ای
چون رعد و برق بر تن شب کوفت نام تو
در پستی و بلندی هر تازیانه ای
اینک طلوع صبح وطن جار می زند
جامی به نام نامی یک جاودانه ای
ایران ز دل هوای تو را کرده صد دریغ
ای سرو سرفراز من اینک جوانه ای
1390
+ نوشته شده در شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۲۳ ب.ظ توسط ایران طبیب
|
سلام